یک دقیقه با علم | در میانه صده نوزدهم، علم پزشکی به اختلالات دستگاه عصبی مرکزی توجه نشان داد. عصبشناسان اولیه، از جمله ژان-مارتن شارکو(Martin Charcot- Jean)، بیماریایی نظیر ام اس (Multiple sclerosis) را توصیف کردند و مورد بررسی قرار دادند و این موجب تحقیقات بیشتر در زمینه فیزیولوژی دستگاه عصبی شد. تکنیک رنگآمیزی (staining technique)، به ابداع کامیلو گلجی(Camillo Gogi)، نقطه عطفی بود که امکان بررسی سلولها را به صورت منفرد زیر میکروسکوپ فراهم کرد.
سانتیاگو رامون ای کاخال (Santiago Ramon y Cajal) بنیانگذار عصبشناسی نوین از این روش برای شناسایی و دسته بندی سلولهای عصبی( در اصطلاح امروزی نورونها) در مغز و دستگاه عصبی استفاده کرد. مطالعات بعدی نشان داد که نورونها با یکدیگر از طریق سیگنالهای الکترومکانیکی که اطلاعات را از اندام حسی به مغز میرسانند، در تماس هستند. همینطور مشخص شد که فعالیت الکترومکانیکی بین نورونهای درون مغز با فرایندهای ذهنی مرتبط است که به رویکردی کاملا فیزیولوژیکی به روانشناسی میانجامد.